دید موسی یک شبانی را به راه........کو همی گفت ای خدا و ای اله تو کجائی تا شوم من چاکرت؟...........چارقت دوزم ،کنم شانه سرت؟ دستکت بوسم ، بمالم پایکت............وقت خواب آید ، بروبم جایکت ای خدای من ،فدایت جان من............جمله فرزندان و خان و مان من ای فدای تو همه بزهای من..........ای به یادت هی هی و هیهای من گر تو را بیمارئی آید به پیش .......من توراغمخوارباشم همچوخویش گفت موسی:حال خیره ,سعید,احدی,پورشعر ...ادامه مطلب